پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت سی و چهارم :
دیگر سر رفت. طاقت دیدن حواشی و کسب مقام و جایزه و مدالش را نداشت. از اینترنت بیرون آمد و گوشی را بست. اما در صفحهی ذهنش بر بانگ جرس میزدند.
آن روز یکی از پرمشغلهترین روزهای کاریاش بود. باید حواس جمع سراغ آخرین حاشیههای مقدماتی کار میرفت. عصر هم درسا وقت دکتر داشت و باید خودش را میرساند. برای فرار از فکر و خیال تخت را ترک کرد. برعکس همیشه که صبحانهای مختصر میخورد بعد لباس
آمینا
00امیدوارم الیسا لیاقت عشق گرشا رو داشته باشه واقعا